حرف هایی برای خدا

ساخت وبلاگ

هر چی به دفاع نزدیک تر میشم ازش دورتر میشم ... قبلنم گفته بودم که آدم تنبلیم ... وقتیم که deadline نداشته باشم کارمو تا آخر دنیا طول می دم اما اگه بهم بگن تا فردا بیشتر وقت ندارم یه شبه کل پایان نامه رو صحافی شده تقدیم می کنم ... هر روز میام رو تختم می شینم ، تلویزیونو روشن می کنم ، لپ تاپم رو هم روشن می کنم و مودم رو هم روشن می کنم ... یه فیلم تو AAA می بینم ... موزیک ویدئو های hit رو می بینم ... فیس ب وکمو چک می کنم ... یه سر lj میرم ... فایلایی که می خوام دانلود کنمو یکی یکی شرو می کنم به دانلود کردن ... اگه حسش بود در حد یه پاراگراف پایان نامه هم می نویسم ... دیروز مامانم اومده می گه چقدر نوشتن این پایان نامت طول می کشه ... یه ذره خجالت کشیدم و نگفتم که خودمم که دارم طول می دم ... یه نفر تو دانشکده هست که با 500 تومن تو یه هفته پایان نامه بهت تحویل می ده ... ای کاش از اول داده بودم به خودش ... هر وقت یه کاری رو از مسیر درستش رفتم پشیمون شدم تو این دانشکده ... تیکه تیکه می نویسم و می برم استادم بخونه ... اونم می خونه و نمی فهمه و فقط تیکه تیکه دور پاراگرافا رو خط می کشه و میگه حذفشون کن چون خیلی سخت می نویسی ... میخواستم بگم استاد شمایی که نمی فهمی ... این همه راه رو پاشدم رفتم تهران خودم این همه صفحه رو پرینت گرفتم و دادم دست استادم بعدش رفتم پیشش می گم خوندی می گه آره ... دیدم کل اون قسمتی که اون هفته آماده کرده بودم رو نخونده چون نفهمیده ... استاد راهنما هم هست مثلنپ.ن: امروز بعد از مدت ها عقب کشیدم ... نبخشیدم ... فراموشم نکردم ... فقط فهمیدم که شاید یه روزی میخ آهنین در سنگ فرو بره ... اما بعضی آدما هیچ وقت عوض نمی شن ... شعور رو نمی شه تو مغز افراد فرو کرد ... حتی حرف هایی برای خدا...
ما را در سایت حرف هایی برای خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6notes-to-gode بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 16:03